سایت رسمی فدراسیون فوتبال؛ احسان محمدی- آسمان فوتبال ایران ستارههای بسیاری به خود دیده است، از دروازهبانهای پنجهطلایی تا مدافعانی که انگار عضلاتشان از فولاد بود، هافبکهای خلاقی که در میانه میدان با توپ میرقصیدند تا مهاجمانی که بوی گل میدادند. آسمان فوتبال ایران مدیران خوشنام، بدنسازهای سختکوش، هواداران وفادار و پزشکان چیرهدست را در دل خود پرورش داده است اما هر وقت صحبت از «اخلاق» میشود این نام «پرویز دهداری» است که میدرخشد. مردی که سختگیر بود و از اصولش کوتاه نمیآمد.
هر سال به بهانه سالروز تولد و وفاتش میشود از او نوشت، یاد کرد، دربارهاش حرف زد و هنوز به ورطه تکرار نیفتاد. این قصه زندگی مردی است که خوشنام و اثرگذار زیست، روی سکوی قهرمانی ایستاد، بازوبند کاپیتانی بست، گلولههای برف به طرفش پرتاب کردند اما هرگز به ایران پشت نکرد، هرگز شاگرد ناخلفی تربیت نکرد، هرگز یادش نرفت که «مرد نکونام نمیرد هرگز…»
پرویز دهداریان یا چنان که شهرت یافت «دهداری» در آبادان پا گرفت، جایی که بوی نفت، شرجی و عرق فوتبال میداد، سرزمینی که بچههایش پا به توپ به دنیا میآیند و همیشه نیمی از قلبشان به طرف برزیل غش میکند.
پرویز جوان در تیمهای جم و شاهین آبادان چنان مهارت و کیفیتی از خود نشان به تیم ملی دعوت شد. بازیکنی بالابلند، شاداب، خوشفکر، رهبر و مسلط در دریافت توپ روی زمین و هوا.
سال ۱۳۳۴ زمانی که ۲۲ ساله بود ملیپوش شد. دهداری همراه تیم ملی ایران در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو شرکت کرد و در سال ۱۳۳۸ هم در مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا در هندوستان علاوه بر اینکه یار ثابت تیم ملی بود، بازوبند کاپیتانی را هم به به بازو بست و این بازوبند را تا سال ۱۳۴۳ حفظ کرد. آخرین بازی دهداری برای تیم ملی در بازی های مقدماتی المپیک ۱۹۶۴ توکیو بود و بعد از آن به علت بیماری از تیم ملی و سپس از فوتبال کناره گیری کرد.
روزگاری که شاهین تهران پادشاه تیمهای ایران بود و ورود به آن جمع ویژه رویای بسیاری از کودکان و نوجوانان، پرویز دهداری را به خدمت گرفت. شاهین فقط یک تیم فوتبال نبود، سبکی برای زندگی بود. جایی که شخصیت پرویز دهداری شکل گرفت و شد مردی که تا ابد جز به نیکنامی از او حرف زده نمیشود.
دهداری با شاهین مزه خوشایند قهرمانی را چشید و تا زمان انحلال این باشگاه سفیدپوش ماند و بعد به پرسپولیس پیوست و مربی این تیم شد، اولین مربی تاریخ باشگاهی ۶۰ ساله. این آغاز مسیری متفاوت در زندگی حرفهاش بود.
دهداری در ۳۸ سالگی سرمربی تیم ملی ایران شد، با او به المپیک مونیخ صعود کردیم گرچه به دلیل پارهای اختلافات استعفا کرد ولی پس از انقلاب شکوهمند اسلامی دوباره سکاندار تیم ملی شد و با ایران در جام ملتهای ۱۹۸۸ روی سکوی سوم ایستاد.
بازیکنانی چون احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، مجتبی محرمی، نادر محمدخانی، صمد سرفاوی، مجبد نامجومطلق و … که هر کدام ستارههای بزرگی در فوتبال ایران شدند محصول اعتماد دهداری به جوانها و سر خم نکردن مقابل نامهای بزرگ هستند، مردی که در رعایت اصول اخلاقی بیتعارف بود و هیچ بازیکنی را از نظم تیمی، نام ایران و اخلاق ورزشی بزرگتر نمیدانست. شاید همین موضوع باعث شد که بارها مورد آزارو اذیتهای پنهان قرار گیرد و دورتر بایستد.
پرویز دهداری حتی ۶۰ سالگی را تجربه نکرد و سوم آذر ۱۳۷۱ پس از جدالی طولانی مدت با بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد اما نامش همیشه با احترام زنده ماند، ورزشگاه و خیابانها و تیمها و تندیسهایی به یادش ساخته شد، هر ساله مراسم نکوداشت او بدون دستور و بخشنامه توسط دوستداران اخلاق و انسانیت برگزار میشود و هر بار انگار مراسمی است برای اینکه یادمان بیاید که ممکن است جامها، افتخارات و گلزنان فراموش شوند اما مردم «نیکنامان» و کسانی که به ایران وفادار میمانند را در تالار قلبشان زنده نگه میدارند.
روحت شاد پرویز خان، مرد اخلاق تا همیشه.