سایت رسمی فدارسیون فوتبال؛ احسان محمدی- 24 خرداد 1377. ما زنده بودیم و داشتیم ستارههایمان را در جام جهانی فرانسه میدیدیم. آنقدر دیدارمان مقابل استرالیا پرفشار بود که انگار تا لحظهای که داور سوت شروع دیدار مقابل یوگسلاوی را نزده بود باورمان نمیشد آنجاییم. کنار بزرگان دنیا.
جلال طالبی این 11 بازیکن را به عنوان ترکیب اصلی به زمین فرستاد: نیما نکیسا، نادر محمدخانی، محمد خاکپور، جواد زرینچه، مهدی پاشازاده، مهدی مهدویکیا، کریم باقری، حمید استیلی، مهرداد میناوند خداداد عزیزی و علی دایی.
روی نیمکت احمدرضا عابدزاده، علیرضا منصوریان، نعیم سعداوی، افشین پیروانی، سیروس دینمحمدی، علی لطیفی، علی اکبر استاداسدی، رضا شاهرودی، ستار همدانی، بهنام سراج و پرویز برومند نشسته بودند. وقتی دوربین روی نیمکت رفت معلوم بود مثل ما هیجانزده هستند. آن روزها یوگسلاوی تیم بسیار پرستارهای داشت. بازیکنانی چون دژان استانکوییچ، دارکو کواچیچ، سینیشا میهایلوییچ، پردراک میهاتوویچ، دژان ساویسویچ ... بیشترشان را در سری آ ایتالیا و لالیگا و ستاره سرخ بلگراد دیده بودیم. تیمی که میگفتند با میروسلاو بلاژویج سودای قهرمانی دارد.
کسی برای ما شانسی قائل نبود. ما آخرین تیم صعود کننده به جام بودیم، انگار با قایق خودمان را به آن مهمانی بزرگ رسانده بودیم، اما تجربه آن روز و روزهای بعد نشان داد ما در بازیهای سخت تیم بهتری هستیم. (بازی با انگلیس را فراموش کنید. آن مسابقه در شرایط طبیعی برگزار نشد). با شوت مهدویکیا و کریم باقری دروازه یوگسلاوی را تهدید کردیم و بعد پاس خداداد عزیزی در حالی به مهرداد میناوند رسید که فرصت پیشروی مناسب داشت، همه به هوای گل بلند شدیم، شلیک مهرداد ... «وای! وای!» این دو «وای» را مهرداد مثل ما گفت. توپ به شکل عجیبی به بیرون رفت و میناوند تا روزی که زنده بود با حسرت و افسوس از آن موقعیت یاد کرد. یادش به خیر.
تا دقیقه 76 این ما بودیم که تمام روزنهها را بسته بودیم، شبیه تیمی نبودیم که 7 گل در دیدار تدارکاتی مقابل رم ایتالیا خورد. مسابقهای که زمینهساز برکناری تومیسلاو ایویچ را فراهم آورد. بعدها با جلال طالبی در مورد بازی با یوگسلاوی حرف زدم.
گفت:«ایویچ خدابیامرز برای تیم خیلی زحمت کشید. من منکر نیستم اما دیگران هم زحمت کشیدند. من گلهای ندارم از این که حتی بازیهای خوب تیم ملی را به نام ایویچ بنویسند. مهم هم نیست. من سیستم را از ۲-۴-۴ به ۲-۵-۳ تغییر دادم که بچهها به آن عادت بیشتری دارند اما فقط یک جمله میگویم؛ هر تماشاگر فوتبالی هم میدانست که میهایلوویچ، کاشته زن قهاری است یا آلمانها به واسطه بیرهوف و کلینزمن، خوب سر میزنند. در واقع درد را میدانستیم اما درمان چطور؟ یعنی این که میگویند ایویچ خدابیامرز میگفت یوگسلاوی فقط ممکن است از کاشته به ما گل بزند و زد، حرف درستی است اما ما هم این را میدانستیم، توصیه هم کرده بودیم که خطا ندهند پشت هجده قدم. وقتی خطا دادیم، من که نمیتوانستم میهایلوویچ را ببرم کلانتری تحویل بدهم که کاشته نزند؟ خوب است در تعریفها و نقدها، اندازهها را رعایت کنیم. چه اصراری داریم برای طرد آدمها، به جای نزدیک کردن آنها به همدیگر».
ما پشت 18 قدم سه بار موقعیت کاشتهزنی به میهایلوویچ دادیم، دو بارش را نیما نکیسای جوان با چالاکی مهار کرد اما یک شلیک او از کنار دیوار دفاعی رد شد و به تور نشست ... برخلاف بازی گل خوردیم. 1-0 عقب افتادیم و باز حمله کردیم، دایی سر زد، مهدویکیا شلیک کرد ولی نشد! در عین شایستگی اولین دیدارمان مقابل یوگسلاوی در جام جهانی را باختیم اما حتی یوگسلاوها هم به تمجید بازی با برنامه و شجاعانه ایران پرداختند. حالا ما کیلومترها دورتر روزنامه میخریدیم، عکس ستارههایمان را دیوار میچسباندیم و رویا میبافتیم. حق داشتیم. آن تیم، آن بازیکنان سبیلو، آن نسل طلایی ما را به نقشه فوتبال جهان برگردانده بودند.
امروز که عکسهایی از محسن داودی دیدم که لباس سفید و سبز آن بازی را تن مهدی قائدی و کریم انصاریفر کرده بود، یاد اولین دیدارمان در جام جهانی افتادم، ایران- یوگسلاوی. یاد مهرداد میناوند که کرونا او را از ما گرفت، یاد گلزن آن دیدار سینیشا میهایلوویچ که در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲ پس از یک دوره طولانی مبارزه با بیماری سرطان خون برای دنیا دست تکان داد و رفت ... روزگار با خاطرات ما چهها که نکرد!